English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (784 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marry a second time U تجدید فراش کردن
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
remarrying U تجدید فراش
remarriages U تجدید فراش
remarriage U تجدید فراش
armlock U گرفتن بازوی حریف و کشیدن ان با فشار به پشت ارنج
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
suppressing U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppress U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifle U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
expose to rays U در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
source U در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
reschedules U دوباره قرار گذاشتن
rescheduled U دوباره قرار گذاشتن
schedule an appointment U قرار ملاقات گذاشتن
reschedule U دوباره قرار گذاشتن
rendezvous U قرار ملاقات گذاشتن
trysts U قرار ملاقات گذاشتن
tryst U قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment قرار ملاقات گذاشتن
rescheduling U دوباره قرار گذاشتن
take out <idiom> U باکسی قرار گذاشتن
lacquey U فراش چاکری کردن
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
To have ( come to ) an arrangement with some one . U با کسی قرار ومدار گذاشتن
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
To try to strangle someone . U گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
engarland U درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
treats U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treated U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
treat U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpins U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpinned U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
gaskets U درز گرفتن لایی گذاشتن
gasket U درز گرفتن لایی گذاشتن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
He always works best under pressure . U اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
stymies U قرار گرفتن
lied U قرار گرفتن
stymieing U قرار گرفتن
stymied U قرار گرفتن
stymie U قرار گرفتن
lie U قرار گرفتن
stand U قرار گرفتن
lies U قرار گرفتن
relocation U تجدید گسترش دادن
surmounting U بالا قرار گرفتن
colocate U کنار هم قرار گرفتن
surmounted U بالا قرار گرفتن
pew U درنیمکت قرار گرفتن
surmount U بالا قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
surmounts U بالا قرار گرفتن
pews U درنیمکت قرار گرفتن
grade U در پایهای قرار گرفتن
grades U در پایهای قرار گرفتن
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
ram U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rammed U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
rams U افزایش فشار در لوله و غیره که روبروی جهت حرکت نسبی باد قرار گرفته
poise of head U وضع قرار گرفتن سر روی تن
bearing direction U جهت قرار گرفتن یاطاقان
equitant U رویهم قرار گرفتن برگها
bear U درسمت قرار گرفتن در سمت
bears U درسمت قرار گرفتن در سمت
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment U قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
emotionalize U تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
to receive attantion U مورد توجه قرار گرفتن
feel the pinch <idiom> U در تنگنای مالی قرار گرفتن
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
snug U بطور دنج قرار گرفتن
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
alignments U قرار گرفتن مناسب در صفحه
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
align U دریک ردیف قرار گرفتن
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
formats U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlaps U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
venation U ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
overlap U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
in situ U [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
take cover U پشت جان پناه قرار گرفتن
luggage compartment U محل قرار گرفتن جامه دان
haul defilade U تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
to forfeit an appeal U درخواست تجدید نظر را از دست دادن [قانون]
pressure cabin U بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillow U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
chopped U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
pillows U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
succeeds U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
succeed U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
disposure U درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
battery groung pattern U وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com